|
یک شنبه 31 خرداد 1394برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : منتظر سردار
كار سختي پيش رو دارم...
بعد از رفتنت بايد زنده بمانم...
![]()
یک شنبه 31 خرداد 1394برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : منتظر سردار
میدونید عشق کجا قابل لمسه؟؟!!!♥تو دستای خسته یه پدر...♥تو نگاه های نگران و ناآروم یه مادر...♥تو شیطنت های یه برادر...♥♥♥♥نه تو دستای منتظر،نگاه های گرسنه و فریبکاری های یک غریبه..!![]()
یک شنبه 31 خرداد 1394برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : منتظر سردار
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم آن توبه ی صدساله به پیمانه شکستیم. از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم...
![]()
یک شنبه 31 خرداد 1394برچسب:, :: 16:33 :: نويسنده : منتظر سردار
ماسه هافراموشکارترین رفیقان راهند…
![]()
جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : منتظر سردار
![]()
جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : منتظر سردار
خدا آنجا بود و نگاه می کرد ،، مثل همیشه فقط نگاه می کرد....
من بودم و بغض ، من بودم و یک دنیا حرف نگفته که درست بالای قلبم سنگینی می کرد.... دیگر نه مثل گذشته نای فریاد کشیدن دارم، نه حوصله ی اعتراض...... بگذار خدا همچنان ناظر باشد ، من می روم ، می گذرم............. ![]()
جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : منتظر سردار
یا صاحب الزمان مددی کن که خسته ام
از ظلم و جور زمانه بسی دل شکسته ام
چون مادری که چشم به راه است قرن ها
عمـری در انتـظار ظهـورت نشـستـه ام....
![]()
![]() |